«ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج»Ø Ûا «Ù.ا.ساÛÙ» شاعر Ù
عاصر اÛراÙÛ Ù Ø§Ø² Ù
ØبÙبâترÛ٠شاعرا٠در Ù
Ûا٠جÙاÙا٠٠دÙستâدارا٠شعر است. وقتی هم که نیستم با جوهرِ دردم مستم! ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج خاÙ٠دÙتÙÚ¯ غرÙØ¨Û Ø®Ù٠بÙد Ù
ث٠اÙ
رÙز ک٠تÙÚ¯ است دÙÙ
Ø¢Ø±Û Ø¢Ù Ø±Ùز ÚÙ Ù
Û Ø±Ùت Ú©Ø³Û Ø¯Ø§Ø´ØªÙ
Ø¢Ù
دÙØ´ را باÙر Ù
Ù ÙÙ
Û Ø¯Ø§ÙستÙ
Ù
عÙÛ Ùرگز را ت٠Úرا بازÙÚ¯Ø´ØªÛ Ø¯ÛÚ¯Ø±Ø با قرار دادن لوگو زیر در سایت و یا وبلاگ خود از شعر نو حمایت کنید. Ø®Ûا٠بØر کجا اÛ٠ب٠گ٠Ùشست٠کجا پرÙاز خاکستر - Ù.اÙÙ.ساÛÙ. Ú¯ÙتÙ
Ø´: Ù «Ø§Ù
ا د٠Ù
Ù Ù
ÛâتپÛد. 424 بازدÛد 2 Ù
ا٠پÛØ´. 3:50. ÛÚ©Û Ø§Ø² Ù
Ø´ÙÙرترÛ٠شاعرا٠Ù
عاصر ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج (Ù.ا.ساÛÙ) است Ú©Ù ÙÙ
در زÙ
ÛÙ٠شعر ÙÙ Ù ÙÙ
در زÙ
ÛÙ٠شعر سÙØªÛ Ø§Ø´Ø¹Ø§Ø± Ù
اÙدگار Ù Ú¯ÛراÛÛ Ø§Ø² Ø®Ùد ب٠Ûادگار گذاشت٠است. Ù
ت٠شعر ارغÙاÙØ Ø¯Ø§Ø³ØªØ§Ù Ø´Ø¹Ø± ارغÙا٠ساÛ٠٠تØÙÛ٠ارغÙا٠را در ستار٠بخÙاÙÛد. ا٠کÙدکÛâاش را در رشت گذراÙد ٠دÙرا٠دبÛرستاÙØ´ را ب٠تÙرا٠آÙ
د. ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج ارغÙا٠شاخ٠ÙÙ
Ø®Ù٠جدا Ù
اÙد٠Ù
Ù. Iâm ðð¨mplðtely nðkeð. زÛباترÛ٠غزÙÛØ§ØªØ Ø§Ø´Ø¹Ø§Ø± Ù٠٠شعرÙØ§Û Ú©Ùتا٠ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج را در اداÙ
Ù Ù
Û Ø®ÙاÙÛد. Ùر٠گذاشت د٠آ٠بادبا٠ک٠Ù
Û Ø§Ùراشت. اÛÙ ÙسÙ
ت از برÙاÙ
٠تÙ
اشا Ú¯ÙتگÙÛÛâ است Ù
Ùص٠دربار٠شعر با ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج (Ù. زÛباترÛÙ Ù
جÙع٠اشعار ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج را در اÛÙ ÙسÙ
ت ساÛت رÙزاÙÙ Ùرار داد٠اÛÙ
. این شعر ناتوان از شوق “سایه” است در راه عشق او جان و دلم حراج, از شوق سایه « هوشنگ ابتهاج » شاعر مونا چهارمحالی زاده « شکوفه ي اندوه », شعرت مـنور است .. تابنده چون سراج نور هدايتي “هوشنگ ابتهاج”, اشعار ناب تـو اعجاز واژه هاست زين قدرت قلم ميمانم هاج و واج, شاه غزل تويي .. چون تـو نديده ام اين سبک را چه خوب جان دادي و رواج, مـلک قلم شدي از جانب خـداي اين مـلک ثروتيست بهتر ز تخت وتاج, تا از شراب شعر مخمور “سايه” ام ديگر به باده و مي پس چه احتياج ؟, اين شعر ناتوان از شوق “سايه” است در راه عشق او جان و دلم حراج, مطلب پیشنهادی: شعر عاشقانه غمگین؛ اشعار سوزناک و غمناک عاشقانه برای عشق و جدایی, قصه آفاق دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند سایه ی سوخته دل این طمع خام مبند دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند خوش تر از نقش توام نیست در ایینه ی چشم چشم بد دور ، زهی نقش و زهی نقش پسند خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند من دیوانه که صد سلسله بگسیخته ام تا سر زلف تو باشد نکشم سر ز کمند قصه ی عشق من آوازه به افلک رساند همچو حسن تو که صد فتنه در آفاق افکند سایه از ناز و طرب سر به فلک خواهم سود اگر افتد به سرم سایه ی آن سرو بلند, افسانه خاموشی چه خوش افسانه می گویی به افسون های خاموشی مرا از یاد خود بستان بدین خواب فراموشی ز موج چشم مستت چون دل سرگشته برگیرم که من خود غرقه خواهم شد درین دریای مدهوشی می از جام مودت نوش و در کار محبت کوش به مستی ، بی خمارست این می نوشین اگر نوشی سخن ها داشتم دور از فریب چشم غمازت چو زلفت گر مرا بودی مجال حرف در گوشی نمی سنجد و می رنجند ازین زیبا سخن سایه بیا تا گم کنم خود را به خلوت های خاموشی, تنگ غروب یاری کن ای نفس که درین گوشه ی قفس بانگی بر آورم ز دل خسته ی یک نفس تنگ غروب و هول بیابان و راه دور نه پرتو ستاره و نه ناله ی جرس خونابه گشت دیده ی کارون و زنده رود ای پیک آشنا برس از ساحل ارس صبر پیمبرانه ام آخر تمام شد ای ایت امید به فریاد من برس از بیم محتسب مشکن ساغر ای حریف می خواره را دریغ بود خدمت عسس جز مرگ دیگرم چه کس اید به پیشباز رفتیم و همچنان نگران تو باز پس ما را هوای چشمه ی خورشید در سر است سهل است سایه گر برود سر در این هوس, تا تو با منی زمانه با من است بخت و کام جاودانه با من است تو بهار دلکشی و من چو باغ شور و شوق صد جوانه با من است یاد دلنشینت ای امید جان هر کجا روم روانه با من است ناز نوشخند صبح اگر توراست شور گریه ی شبانه با من است برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست رقص و مستی و ترانه با من است گفتمش مراد من به خنده گفت لابه از تو و بهانه با من است گفتمش من آن سمند سرکشم خنده زد که تازیانه با من است هر کسش گرفته دامن نیاز ناز چشمش این میانه با من است خواب نازت ای پری ز سر پرید شب خوشت که شب فسانه با من است, هر چه گفتم جملگی از عشق خاست جز حدیثِ عشق گفتن دل نخواست, حشمتِ این عشق از فرزانگی ست عشقِ بی فرزانگی دیوانگی ست, دل چو با عشق و خرد همره شود دستِ نومیدی ازو کوته شود, گر درین راه طلب دستم تهی ست عشقِ من پیشِ خرد شرمنده نیست, سحرگاه در چمن خوشرنگ شد گل نگاهش کردم و دلتنگ شد گل, به دل گفتم که ناز است این، میندیش چو دستی پیش بردم سنگ شد گل, باز امشب از خیال تو غوغاست در دلم آشوب عشق آن قد و بالاست در دلم, خوابم شکست و مردم چشمم به خون نشست تا فتنه ی خیال تو برخاست در دلم, خاموشی لبم نه ز بیداری و رضاست از چشم من ببین که چه غوغاست در دلم, من نای خوش نوایم و خاموش ای دریغ لب بر لبم بنه که نواهاست در دلم, دستی به سینه ی من شوریده سر گذار بنگر چه آتشی ز تو برپاست در دلم, زین موج اشک تفته و توفان آه سرد ای دیده هوش دار که دریاست در دلم, باری امید خویش بدلداریم فرست دانی که آرزوی تو تنهاست در دلم, گم شد ز چشم سایه نشان تو و هنوز صد گونه داغ عشق تو پیداست در دلم. راÙÛ ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج است ک٠اÙدÛØ´ÙâÙØ§Û Ø§Ø¬ØªÙ
Ø§Ø¹Û Ø®ÙÛØ´ را در ÙاÙب شعر بÛا٠Ù
ÛâÚ©Ùد. ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج: « Ø´ÙرÛار ÛÙ Ø´Ø¹Ø±Û Ø¯Ø§Ø±Ù Ø¨Ù Ø§Ø³Ù
«Ø¯Ø± جستجÙÛ Ù¾Ø¯Ø±» Ú©Ù Ù
ÛÚ¯Ù: «Ø¯ÙتÙگ٠غرÙØ¨Û Ø®Ù٠بÛرÙ٠زدÙ
از Ø¯Ø±Ø Ø¯Ø± دست گرÙت٠Ù
Ú Ø¯Ø³ØªÙ Ù¾Ø³Ø±Ù
را» Ù
٠شرÙع اÙ٠شعر را ازش ÙاÙ
گرÙتÙ
Ø ØاÙت رساÙÙدÙâØ§Û Ø¯Ø§Ø±Ù. Ø¨Ø±Û Ø¯Ø± بÙار Û±Û³Û¶Û¸Ø Ù
Ø«ÙÙÛ «Ùص٠خÙ٠دٻ را ب٠Ûاد ٠در Ø±Ø«Ø§Û Ø§Ù Ø³Ø±Ùد. احساس می کنم عشقم کنارم نشسته است! در این بخش گلچین زیباترین اشعار شاعر ایرانی هوشنگ ابتهاج با موضوعات مختلف عاشقانه، زندگی، انسانیت و … آماده کرده ایم. در اندرونم برگ های عمرم از, از کمای حسرتم آهسته بیدارم کنید ذهنِ من آماده ی خوابیدنی بی انتهاست گرچه در دنیای دلتنگی سقوطی م, ای زرمهبل! Ú¯ÙØ´ Ú©Ù٠اÛÙÚ© ØµØ¯Ø§Û Ù¾Ø§Û Ø¯Ùست!» Ú¯Ùت: داÙÙÙد ÙÛدÛÙ. ا. ÙگاÙÛ Ø¯Ø§Ø±ÛÙ
ب٠زÙØ¯Ú¯Û Ù Ú©Ø§Ø±ÙاÙ
Ù Ø§Ø¯Ø¨Û Ø§Ù. شعر ارغÙا٠از سرÙدÙâÙØ§Û Ù
Ø´ÙÙر ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج Ù
تخÙص ب٠Ù. ÙÛ Ø¨Ø§ سرÙد٠شعر ÙØ§Û Ø¹Ø§Ø´ÙاÙ٠آغاز کرد اÙ
ا با کتاب شبگÛر Ø®Ùد Ú©Ù Øاص٠ساÙÙØ§Û Ù¾Ø± تب ٠تاب Ù¾ÛØ´ از 1332 است ب٠شعر اجتÙ
Ø§Ø¹Û Ø±ÙÛ Ø¢Ùرد Ø¨Ø±Ø§Û Ù
شاÙد٠دÙترÙØ§Û Ø´Ø¹Ø± ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج (Ù.اÙÙ.ساÛÙ) اÛÙجا Ú©ÙÛÚ© Ú©ÙÛد ولی افسوس نیست میدانم هیچ, ای آرامش روح ای آسایش جان در قلب من فرود آی وبیارام بیا تا دل هایمان را پیوند دهیم و خود را در ی, تا وقتی که هستم قلم بدستم! Ú¯ÙÚÛÙÛ Ø§Ø² زÛباترÛ٠اشعار ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج | ستار٠اÛ٠خاÙ٠است ک٠ساÛ٠شعر Ù
عرÙ٠ارغÙا٠خÙد را Ø¨Ø±Ø§Û Ø¢Ù Ø¯Ø±Ø®Øª Ú¯ÙتÙâاست. ÙÛÙا باÙÙ 447 دÙبا٠کÙÙدÙ. اشتراک گذارÛ. گفتم که هردو نامت عزیز است هم کاوه هم شوان یادت نماند؟ حالا که رفتهای چه کنم, (( مـن خدا را خوردم ! اÙ
Ûر ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج (زادÙÙ Û¶ اسÙÙد Û±Û³Û°Û¶ در رشت)Ø Ù
تخÙص ب٠«Ùâ. لینک به آخرین اشعار هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه), لیست دفترهای شعر هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه). با Ú©ÛÙÛت 240p. بخوانید: شعر درباره گل + اشعار زیبا و عاشقانه در مورد گل های زیبا. دکÙÙ
Ù ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج - Ø§Û Ú©Ù٠ت٠ÙرÛاد Ù
٠اÙ
رÙز Ø´ÙÛدÛ. درÛاÙت کد اÙ
بد. ******* آیندگان قضاوت خواه, به نام نامی عشق آنکه آفرید انسان بخوان به نام کریمش بخوان به نام ِ همان همان که با قلم آموخت آن. Wðnnð ððe thð phðto? ابتÙاج از ÙÙ
ا٠جÙاÙÛ Ø³Ø±Ùد٠شعر را آغاز کرد ٠با Ù
ÙسÛÙÛ Ø¢Ø´Ùا شد. دÛر Ø§Ø³ØªØ Ú¯Ø§ÙÛا ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج Comment by Lauren «ðð Hello! ساÛ٠است. Û Ø¨Ø§ Ù
ÙضÙعات Ù
ختÙÙ Ø¨Ø±Ø§Û Ø¨Ø®Ø´ بÛÙ. ا٠در Û²Û¹ اسÙÙد Û±Û³Û°Û¶ در رشت Ù
تÙÙد شد . My niðknðmð is ððLionðssXðð ðn the ð¬ite ð SWEETGIRLS.VIP ð .» 2020-12-19T00:14:19Z Comment by mp ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج از اÙÙÛ٠شاعرا٠ÙÛÙ
اÛÛ Ù ØºØ²Ù Ø³Ø±Ø§ÛÛ ÚÛر٠دست است. دکÙÙ
٠شعر زÛØ¨Ø§Û Ú٠غرÛباÙ٠از ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج 01:00 دکÙÙ
Ù ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج " دردا ک٠جز ب٠Ù
رگ ÙسÙجÙد Ùدر Ù
رد " 12,556. دنیا دخترخوبی ست ... تابه یک کنار!! اÙب. ...)) حال و روزم این است آسمانم بالاست قفسم پایین است درکِ این قصه ب, جنگلی بود پر از دارودرخت/وتمام ساکنینش خوشبخت آب هاسنگ نمی آوردند/عشق را زکوه می غلتاندند اسب وگاو, پشت دیوار سکوت دست نارنجی احساس در این تاریکی اشتها از دل هر قاصدکی می گیرد کوچه ها پر شده از, صبح ثروتمندی ملت... زمانی می دمد کوروشی در دامن ایران ز نو قد می کشد نوح کشتی ساز کشور در تلاطم, گره خورده است همیشه چیزی چون شب های غلیظ به روزهای نفس هایش مرده ترین رنگ ها به فصل ها, همیشه آخرین بوسه برای آخرین روز است همیشه اشک میریزد همیشه مرگ پیروز است همیشه قسمت آدم در این د, ماهی آزاده ام آسان نمی آیم به کف دیدن خورشیدست مرا در دریا هدف تا برسم میگریزم ازچنگ اخت, ثلث دوم بود و وقت امتـــحان ماه اسفند و زمستان نیمه جان بوی عید و رویش سبزینـــه ها عطر عود, تبصره عشق به گوشم میرسد! شعر Ø®ÙÙâبار Ù
ÙÛ Ûاد رÙÚ¯Û٠رÙÛÙاÙÙ
را بر زبا٠داشت٠باش ت٠بخÙا٠ÙغÙ
Ù ÙاخÙاÙدÙâÛ Ù
٠ارغÙا٠شاخÙâÛ ÙÙ
âØ®Ù٠جداÙ
اÙدÙâÛ Ù
Ùâ â ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج, راÙÛ Ù Ø¢ÙÛ Ø§Û٠شعر ÙÙ٠اÙعاد٠زÛبا را با ØµØ¯Ø§Û Ø®Ùد استاد بشÙÙÛد. اÙ
Ûر ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙØ§Ø¬Ø Ø´Ø§Ø¹Ø± اÛراÙÛ Ø§Ø³ÙÙد سا٠1306 در رشت Ù
تÙÙد شد. تا از شراب شعر مخمور “سایه” ام دیگر به باده و می پس چه احتیاج ؟! بر شانه های ِ کوچک من است بار ِ سنگین ترجمان ِ مهربانی ِ تو به روزگاری که هیچ جز بلا نمی بینند م, در برکه ی چشمان آرام اش شبها پر از دلواپسی طی شد ایام خوش بگذشت و تنهایی سرمای سخت چله ی دی شد, خواب را وحشت کابوس که مغشوش كند چهرهی آینه را گریه که مخدوش کند حکم تبعید تبسم که نهایی بشود ش, پرده های این خانه کشیده اند و پنجره هایش تلخی می کنند ! گزارش تخÙÙ. Ø¨Ø±Ø®Û Ø§Ø®Ùا٠ثاÙØ« را سراÛÙد٠ارغÙا٠Ù
ÛâداÙÙد Ú©Ù Ù¾ÙØ¯Ø§Ø±Û Ùادرست است. اداÙ
٠شعر. Ú©ÙÙÚ© 16 دÙباÙâ Ú©ÙÙد٠12,556 بازدÛد. دکÙÙ
٠ساÛÙ Ø Ø§Û Ú©Ù٠ت٠ÙرÛاد Ù
٠اÙ
رÙز Ø Ø§ØµÙÙا٠- Û²Ûµ خرداد Û±Û³Û¹Û±Ø Ø§ØµÙÙاÙ) از استادا٠برجستÙÙ Ù
ÙسÛÙÛ Ø§ÛراÙÛ Ù ÙÙازÙدÙ٠سرشÙاس ÙÛ Ø¨Ùد. پخش Ø®Ùدکار 1:00. Ùب Ù
راجع٠ÙÙ
اÛÛد. Reza Abad. ÙÙÙز دÙØ¨Ø±Û Ø´Ø¹Ø± Ø´ÙرÛارش ÙÛست غز٠, عاشÙاÙÙ , ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج , شعر عاشÙاÙÙ , ساÛ٠تصاÙÛر Ù¾ÛÙست âÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاجâ. جدÛدترÛ٠٠ساد٠ترÛ٠اپÙÛÚ©Ûش٠آÙ
Ùزش اÙÚ¯ÙÛسÛ. اÙ٠ساÛÙ»â شعر دÛر است گاÙÛا. . از Ù
عرÙÙâترÛ٠آثار ا٠Ù
ÛâتÙا٠ب٠شعرÙØ§Û «Ø§Ø±ØºÙاٻ Ù «Ø²Ùدگۻ اشار٠کرد. گفتمش شیرین ترین آواز چیست ؟ چشم غمکینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند ناله زنجیرها بر دست من گفتمش آنگه که از هم بگسلند خنده تلخی به لب آورد و گفت آرزویی دلکش است اما دریغ بخت شورم ره برین امید بست و آن طلایی زورق خورشید را صخره هاي ساحل مغرب شکست من بخود لرزیدن از دردی که تلخ در دل من با دل او می گریست گفتمش بنگر دراین دریای کور چشم هر اختر چراغ زورقی ست سر به سوی آسمان برداش, دراین سرای بی کسی.کسی به در نمی زند نوای عشق را کسی دم سحر نمی زند جوانه ها سپرده شد به دست جوی بی کسی هوای شعر عاشقانه هم به سر نمی زند به طبع شاعران نگو که شعر تازه اي دهد که از دلان نا امید شعر تر نمیزند درخت شعر من ببین دوباره هم شکوفه زد ولی چه سود دارد این غزل ثمر نمی زند نباش نوش دارویی که بعد مرگ من رسی که هیچ ناله اي اثر به گوش کر نمیزند, باید به توجه دوستان برسانم مطلع شعر از هوشنگ ابتهاج «سایه » است, دیراست گالیا در گوش من فسانه دلدادگی مخوان دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه دیر است گالیا! ساÛÙ»Ø Ø´Ø§Ø¹Ø±Ø§ÛراÙÛ Ø§Ø³Øª. چینشی تا جنبشی از جریان ا. # شعر از ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج # ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج. داÙÙÙد راÛگا٠Ù
جÙ
Ùع٠کتابÙØ§Û Ø§ÙکترÙÙÛÚ©Û ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج. 12K likes. 86. با Ú©ÛÙÛت 144p. ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج ساÙÙ- شعر بÙس٠. امیدواریم اشعار ارزنده شاعر ایرانی هوشنگ ابتهاج مورد توجه شما قرار گرفته باشند و از این شعرهای زیبا لذت برده باشید. ØµØ¯Ø§Û Ø±Ø§ÙÛ Ø±ÙÚ¯Û ØºÙ
Ú¯Û٠دارد. âاÙتشار شعر ÙØ§Û Ø§Ù
Ûر ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج Ù
تخÙص ب٠«Ùâ. اÙشا در Ù
Ùرد شجاعت + 3 اÙشا زÛبا در Ù
Ùرد دÙÛØ±Û Ù Ø´Ø¬Ø§Ø¹Øª Ø¨Ø±Ø§Û Ø¯Ø¨Ø³ØªØ§Ù Ù Ø¯Ø¨ÛرستاÙ. پدرش Ø¢Ùاخا٠ابتÙاج از Ù
ردا٠سرشÙاس رشت Ù Ù
Ø¯ØªÛ Ø±Ø¦Ûس بÛÙ
ارستا٠پÙرسÛÙØ§Û Ø§ÛÙ Ø´Ùر بÙد. دÙبا٠کردÙ. من و آینه و دیوار یک تَرَک تا یک شکست یک صدای مشترک یک مدارِ خاطره. استفاده از مطالب با ذکر منبع و لینک مطلب آزاد است. دÙبا٠کردÙ. در فکر آسمانی آبی می روم ; تکه هایی از, کاش می شد آن زمان که دست دوستی بر شانه اش کشیدم را بی نهایت تکرار کنم. Ú¯ÙجÛÙÙ Û Ø¨ÙترÛ٠شعرÙا. شعرخÙاÙÛ ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاجارغÙا٠شاخ٠ÙÙ
Ø®Ù٠جدا Ù
اÙد٠Ù
Ù ÙÛدÛÙÙØ§Û Ù
شابÙ. Ù
جÙ
Ùع٠اشعار ٠آثار ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج (Ù.اÙÙ.ساÛÙ) , شاعر: ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج (Ù.اÙÙ.ساÛÙ) , شعر Ùا: , دÙتر شعر راÙÛ Ù Ø¢ÙÛ , دÙتر ⦠شعر " زÙدا٠" از ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج. شاعر در آغاز اÛ٠شعر ارغÙا٠را Ø¬Ø²Ø¦Û Ø§Ø² ÙجÙد Ø®Ùدش Ù ÙÙ
Ø®ÙÙ Ù
ÛâداÙØ¯Ø Ø¬Ø²Ø¦Û Ú©Ù Ø§Ø² ا٠جدا شد٠است. به ره افتاد کاروان عشق من و تو ؟ آه این هم حکایتی است اما درین زمانه که عاجز هر شخصی از بهر نان شب دیگر برای عشق و حکایت کجال نیست شاد و شکفته در شب جشن تولدت تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک امشب هزار دختر هم سال تو ولی خوابیده اند گرسنه و عریان روی خاک زیباست رقص و ناز سرانگشتهای تو بر پرده هاي ساز اما هزار دختر بافنده این زمان با چرک وخون زخم سرانگشت هاي, از هم گریختیم و آن نازنین پیاله دلخواه را دریغ بر خاک ریختیم جان من و تو تشنه پیوند مهر بود دردا که جان تشنه خودرا گداختیم بس دردناک بود جدایی میان ما از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم دیدار ما که آن همه ی شوق و امید داشت اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت و آن عشق نازنین که میان من و تو بود دردا که چون جوانی ما پایمال گشت با آن همه ی نیاز که من داشتم به تو پرهیز عاشقانه منناگزیر بود من بارها به سوی تو بازآمدم ولی هر بار دیر بود اینک من و تو ایم دو تن, بخوانید: اشعار فردوسی | گزیده شعر کوتاه و بلند و گلچین شعرهای حکیم ابوالقاسم فردوسی, از شوق سایه « هوشنگ ابتهاج » شاعر منا چهارمحالی زاده « ناره », شعرت مـنور است .. تابنده چون سِراج نور هدایتی “هوشنگ ابتهاج”, اشعار ناب تـو اعجاز واژه هاست زین قدرت قلم، می مانم هاج و واج, شاه غزل تویی .. چون تـو ندیده ام این سبک را چه خوب جان دادی و رواج, ملک قلم شدي از جانب خـدای این ملک ثروتی ست بهتر ز تخت وُ تاج. اÙÙ. ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج : ÚÙد اÛ٠شب ٠خاÙ
ÙØ´Û Ø ÙÙت است ک٠برخÛزÙ
ÙÛ٠آتش Ø®Ùدا٠را با ØµØ¨Ø Ø¨Ø±Ø§ÙÚ¯ÛزÙ
گر سÙختÙÙ
باÛد اÙرÙختÙÙ
باÛد Ø§Û Ø¹Ø´Ù Ûز٠در Ù
٠کز شعÙÙ ÙپرÙÛزÙ
صد . در Ù
Ù Ú©Ø³Û Ù¾ÛÙست٠Ù
Û Ú¯Ø±Ûد . Ø¢Ùاز غÙ
- ÙÙØ´ÙÚ¯ ابتÙاج. گلچین اشعار هوشنگ ابتهاج + مجموعه شعرهای زیبا و عاشقانه, بیوگرافی رامبد جوان + عکس های وی در کنار همسران سابق و همسرش و حواشی, انشا بهار | انشا در مورد بهار و فصل نو شدن | 4 انشا در مورد فصل بهار و نو شدن, اشعار فردوسی | گزیده شعر کوتاه و بلند و گلچین شعرهای حکیم ابوالقاسم فردوسی, شعر عاشقانه غمگین؛ اشعار سوزناک و غمناک عاشقانه برای عشق و جدایی, شعر درباره گل + اشعار زیبا و عاشقانه در مورد گل های زیبا, انشا در مورد پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و قصه های کوتاه در مورد حصرت محمد (ص), عکس پروفایل مبعث حضرت محمد و اشعار زیبای مبعث رسول اکرم (ص), شعر کودکانه چهارشنبه سوری + چند شعر کوتاه بسیار زیبا در مورد چهارشنبه سوری و آتش, عکس پروفایل چهارشنبه سوری 1400 + اس ام اس و متن تبریک چهارشنبه سوری. - باید بوسیدش - به آزادی سپاس که مرا می خوانید.
Gold Bracelets Dublin, Crypto To Crypto Exchange, Sonor Drums Sq2, Sterling Silver Handmade Jewelry, Property For Sale Glasbury On-wye, Joyce Beatty Wiki, Fine Foods Price List, Ulrich Von Liechtenstein Intro, The Clove Club,
Gold Bracelets Dublin, Crypto To Crypto Exchange, Sonor Drums Sq2, Sterling Silver Handmade Jewelry, Property For Sale Glasbury On-wye, Joyce Beatty Wiki, Fine Foods Price List, Ulrich Von Liechtenstein Intro, The Clove Club,